در اوج تنهایی ام
در
اوج تنهایی ام
صدای سکوت فضای غمگین قلبم را پیچیده ،
تنهایی آمده و وجودم را با سردی وجودش پریشان کرده...
من در اوج بی کسی ام ، کسی نیست
اینجا جز تنهایی که همدرد من است !
برایم میخواند آوازی با صدای آرامش ،
میداند که در قلبم چه میگذرد و میخواند راز درونی ام را !
در این آرامش ظاهری و ناخواسته ام ،
باطنی اشتفه دارم ، از صدای آواز عشق بیزارم
که مرا اینگونه در حسرت روزهای بهاری برده است !
نظرات شما عزیزان:
[ پنج شنبه 27 اسفند 1394برچسب:عاشقانه ,عشق ,مطلب عاشقانه, ] [ 12:56 ] [ SAMAN ]
[ ]